سلام مجدد به مخاطبان عزیز. با یه داستان کوتاه جدید و بسیار جذاب مربوط به اکسپنشن سرزمینهای سایه در خدمت شما هستیم.
«به پیش میتازیم!» داستانی مرتبط به چهار اسبسوار لیچکینگ میشه که سوگند خوردن به بلوار فوردراگون خدمت کنن و برای محافظت از ازراث بجنگن. این داستان کوتاه به چگونگی آمادگی بلوار فوردراگون برای مقابله با تهدید سیلواناس ویندرانر میپردازه. و ماجرا رو از زاویهی دید چهار اسبسوار از جمله داریون موگرین شرح میکنه. چهارسوار ابتدا خیال میکنن بلوار تسلیم قدرت کلاهخود شده و فساد و تباهیاش رو پذیرفته و میخواد جا پای آرتاس بذاره… اما حوادث جذابی به وقوع میپیونده و پرده از واقعیت ماجرا برمیداره. برای مطالعهی این داستان قبلش لازمه حتما سلسله مقالات «سرگذشت خانوادهی موگرین» که توی کانال تلگرام براتون گذاشته بودیم رو بخونید تا در حین داستان دچار سردرگمی نشید. امیدوارم از این داستان کوتاه لذت ببرید. شخصا خیلی باهاش حال کردم.
ممنون از ترجمه…چه داستان خوبی بود…شخصیت بلوار رو قبلنم دوست داشتم ولی الان برام قابل احترام ترم شد و رفت جزو شخصیت های محبوم…این بشر چقدر زجر کشیده…و بدتر از اون چقدرم از طرف طرفدارا هیت میشه و همه ضعیف میدوننش که از سیلوانس شکست خورده…در حالی که اون درواقعه از جیلر شکست خورده و اگه حتی خود آرتاس یا نرزولم بودن نمیتونستن مقابل قدرت جیلر دووم
سلام عليكم
دستتون درد نکنه.
واقعا زیبا بود.
مخصوصا کاری که بولوار کرد، هرچند اشتباه بود?
ممنون. به نظر من کار بلوار درست بود. تمام جوانب رو سنجید ولی خب روحشم خبر نداشت سیلواناس میخواد کلاهخود رو نابود کنه…
منظور منم همین بود. البته اینکه سیلواناس به تنهایی میره لیچ کینگ رو میزنه و به فنا میده، یکم یه جوریه! لیچ کینگ قبلی رو یک لشکر حمله کرد تا مرز نابودی رفتند آخرش به سختی پیروز شدند، این یک تنه اومد همه رو زد، هندی شد یکم.
جيلر به سيلواناس قدرت داده بود ديگه. و جيلر خودش در حد يه تايتان يا حتی قویتره. و با مرگ و میر فراوان و گسیل ارواح به ماو، قدرتش خیلی خیلی بیشتر هم شد.