با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما همراهان همیشگی کالیمدور، میخوایم بعد از مدتها برگردیم به داستان اکسپنشن «نبرد برای ازراث» و حالا که پرونده داستانش بسته و اکسپنشن جدیدی شروع شده ما هم در اینجا مجموعه مقالات داستانی BFA رو به پایان برسونیم و به سراغ وقایع در حال وقوع در اکسپنشن سرزمینهای سایه (Shadowlands) بریم.
سلسله مقالات مربوط به اکسپنشن نبرد با ازراث رو به این ترتیب براتون گذاشتیم، حتما بخونید: «سقوط تلدراسیل»، «نبرد لردران»،«سرنوشت درانور»، «فرمانروایان دریا: کولتیراس»، «فرمانروایان دریا: زاندالار»، «خشم الون»، «نبرد دازارآلور»، «ملکهی تاریکی».
پیش از این ما تا پایان پچ ۸٫۱ و شکست هورد در نبرد دازارآلور و حواشی پیرامونش در خط اصلی داستان رو شرح دادیم و گفتیم که با نابود شدن ناوگان زاندالار و مرگ رستاکان، الاینس برتری قابل توجهی رو در جنگ بدست آورد. تلاشهای سیلواناس هم در جهت از بین بردن این برتری با سوء استفاده کردن از جسد درک پرادمور با خیانت بین بلادهوف بینتیجه ماند.
نهچندان دورتر از امواج نبرد امّا ملکه آشارا در حال آمادهسازی مقدمات آزادی خدای باستانی خود، نزاث بود. ناگاها بعد از نبرد دازارآلور حملاتی را به زاندالار و کولتیراس ترتیب دادند و توجه نیروهای هورد و الاینس را بیش از پیش معطوف خود ساختند برای مقابله با این تهدید قهرمانان از زالاتاس، خنجری قدرتمند و باستانی کمک خواستند. آنها به این موضوع پی بردند که ناگاها در تلاشند با استفاده از آرتیفکتهایی قدرتمند طوفانی سهمگین را ایجاد کنند تا دشمنان خود را با آن شکست دهند.
با هدایت خنجر باستانی خطر در نهایت خنثی شد امّا در پایان این داستان زالاتاس که گویا از پیش عهدی با نزاث بسته بود هیرو را به دام او انداخت و در عوض خود از خنجری که او را به بند کشیده بود سرانجام آزاد شد. نزاث که رستگاری نهایی خود را در گرو فاسد کردن ذهن قهرمانان ازراث میدید، نفرینی را در عمق ذهنشان کاشت به امید اینکه بتواند در آیندهای نه چندان دور آنها را با خود همراه سازد. خنجر زالاتاس نیز بعدها نزد سیلواناس ویندرانر برده شد.
دستگیری بین بلادهوف که قرار بود در نهایت به اعدامش ختم شود موضوع دیگری بود که به مذاق دوستانش در هورد و الاینس خوش نیامد. ساورفنگ که در نبرد لردران دستگیر و در نهایت توسط آندوین آزاد شده بود با خود ترال را که خود او نیز هدف ترور مأمورین سیلواناس بود را آورد تا هورد را از مسیر تباهی نجات و به حکومت سیلواناس ویندارنر خاتمه دهند. ماموریت نجاتی که ساورفنگ ترتیب داد با ماموریت نجات دیگری که از سمت الاینس به دستور آندوین و به رهبری جینا پرادمور در جریان بود تلاقی یافت. دو گروه سرانجام خود را به بین رساندند. البته سیلواناس ویندرانر این حرکت را پیشبینی کرده بود و از قبل دامی را برایشان پهن کرده بود؛ امّا هورد و الاینس در کنار هم سرانجام موفق شدند تا از پس نیروهای سیلواناس برآیند و بین را از اورگریمار خارج کنند.
شکست از الاینس و سرکشی مخالفان داخلی که عرصه را بر سیلواناس تنگ کرده بود باعث شد که با آشارا عهدی ببندد، در عوض اینکه آشارا قهرمانان را از میان بردارد. سیلواناس به کمک ناتانوس آنها را به نازجاتار هدایت کرد و به او قول داد که خنجر زالاتاس را به او برساند.
ناتانوس با داشتن زالاتاس در دست ناوگان الاینس را به سمت نازجاتار هدایت کرده و با شکافته شدن اقیانوس کشتیهای هورد و الاینس در آغوش آشارا سقوط کردند. بعد از سقوط، ناتانوس ناپدید شد و خنجر باستانی را به دستور ملکهاش نزد آشارا برد در حالی که هورد و الاینس در قلمرو ناگاها پیشروی میکردند تا این تهدید را یک بار برای همیشه خنثی کنند.
قهرمانان به رهبری جینا و لورتمار موانع را از جمله پرنسلا اشوین که توسط سیلواناس از زندان کولتیراس نجات یافته بود و نزد آشارا رفته بود از سر راه برداشته و در نهایت با آشارا رو به رو شدند، اما نبرد پایانی به همین آسانی نبود. تا اینجا همه چیز طبق نقشهی آشارا پیش رفته بود همه چیز همانجایی بود که او انتظارش را داشت. مدتها قبل او مگنی برونزبیرد را در مسیری قرار داد تا قهرمانان را متقاعد سازد آرتیفکتی به نام «قلب ازراث» را که مادهی ازرایت را جذب میکرد و قدرت بالایی داشت را با ازرایت ارتقا بخشند و اکنون قهرمانان این شئ را همراه خود به مبارزه و نزد او آورده بودند. آشارا که تا اینجای کار از قدرت کامل خود استفاده نکرده بود تا آنها را به دام بیندازد، برتری خود را ثابت کرده و با بدست آوردن قلب ازراث شروع به در هم شکستن بندهای نزاث کرد.
قهرمانان ازراث تلاش خود را مضاعف کردند تا از این واقعه جلوگیری کنند امّا تلاشها ثمری نداشت… سقوط آشارا به دست قهرمانان مصادف شد با آزادی نزاث. بندهای باستانی در هم شکسته شد امّا این چیزی نبود که آشارا میخواست؛ در حقیقت آشارا در پشت پرده جریان در فکر خیانت به نزاث بود و میخواست به محض آزادسازیاش – زمانی که نزاث در ضعیفترین حالت خود بود – زالاتاس را در قلب خدای باستانی فرو کند و او را از میان بردارد. امّا دخالت نابههنگام هورد و الاینس در لحظات آخر که منجر به سقوطش گردید باعث شد که در نهایت همه چیز به نفع نزاث تمام شود. خیانت آشارا از چشمان بیشمار نزاث دور نمانده بود و در هنگام آزادی ملکه بیوفایش را همراه با خود به عمق تاریکی برد.
نزاث آزاد شده بود و به زودی قیام خود را برای برپایی دوباره امپراطوری سیاه که هزاران سال رویایش را در سر میپروراند، آغاز میکرد. امّا این جنگی بود برای آینده، قبل از اینکه نیروها برای دفاع از ازراث علیه او بسیج شوند جنگ چهارم باید خاتمه میافت. نیروهای الاینس و شورشیهای هورد برای براندازی حکومت فاسد و جنگ افروز سیلواناس ویندرانر تصمیم گرفتند تا به اورگریمار حمله کنند؛ نبردی که سرانجام نتیجهی نهایی این جنگ را تعیین میکرد. از آنجایی که نقطه ضعف اورگریمار ورودیهای چندگانهی آن بود، ارتش متحد انقلابیون هورد و الاینس شهر را به محاصره در آوردند و تصمیم گرفتند که از سه جهت به شهر هجوم آورند.
قوایی که وظیفهی حمله به دروازهی اصلی را از جنوب بر عهده داشت توسط آندوین، ترال و ساورفنگ رهبری میشد. ساورفنگ امّا قبل از شروع، سرخورده از اینکه در این نبرد مجبور است علیه برادران فریب خوردهاش بجنگد، پیش آمد و سیلواناس را به ماکگورا دعوت کرد. جنگی نابرابر که سرباز پیر در آن حتی با داشتن شلمین – سلاح افسانه ای واریان رین – در دستانش شانسی در آن نداشت امّا اندکی فشار تنها لازم بود که سیلواناس خود واقعیاش را به همه نشان دهد. با خوار شمردن هوردی که آن را رهبری میکرد سیلواناس در یک لحظه فهمید که همه چیز را از دست داده است. با مرگ قهرمانانهی ساورفنگ، این جنگ قبل از شروع تمام شده بود. سیلواناس صحنه را ترک گفت و دروازههای اورگریمار که دیگر بین برادران جدایی نمیانداخت باز شد تا خوشآمدگوی شهیدی دیگر باشد.
سیلواناس اما به سرزمین مادری خود برگشت تا آمادهی حرکت بعدی خود شود. همانند نزاث که در نایالوثا مقدمات نبرد خود را محیا میساخت. و نیروهای ازراث که به فکر دفاع از آن بودند و به این نتیجه رسیدند که بهترین راه مقابله با خدای باستانی استفاده از سازههای تایتانهاست. کورههایی که در گذشتهای دور در ازراث ساخته شده بودند و اکنون میتوانستند در نبرد پیشِ رو علیه نزاث و ارتشش به کار گرفته شوند.
کورهی تکوین که ظاهرا به علت کمبود انرژی از کار افتاده بود، سرانجام با تلاش قهرمانان ازراث با کمک موتور نالاک شا دوباره به کار افتاد تا نیروهای ازراث بتوانند انرژی فوق العادهاش را به سمت نایلوثا گسیل کنند. امّا این کوره و دیگر سازههای مشابهاش هدف نزاث نیز بودند و توسط او نیز تصاحب میشدند. نزاث پرتالی به تالار قلب باز کرد و نیروهای خود را از نایالوثا به آنجا سرازیر کرد، اما نگهبان اعظم را-دن خود را فدا کرد تا حمله نزاث را متوقف سازد این کار او نیز منجر به کشیده شدن را-دن به درون نایلوثا و فاسد شدن او شد.
این فداکاری البته اکنون به نیروهای ازراث نه تنها شانسی برای دفاع بلکه راهبردی برای حمله به نایلوثا داده بود، با کمک راثیون که برای مدتها نزاث و شگردهایش را مطالعه کرده بود، قهرمانان ازراث پا در قلمرو دهشتناک نزاث گذاشتند و از موانع گوناگونی همچون را-دن فاسد شده و راثیونی خیالی که به نزاث پیوسته بود که بر سر راهشان بود، عبور کردند. در نایلوثا آنها دیدند که آشارا در حال شکنجه شدن توسط خادمان نزاث است. پس از آنکه به او رسیدند آشارا از نقشه خود برای خیانت به نزاث به آنها گفت و در نهایت زالاتاس را به راثیون سپرده و صحنه را ترک کرد.
راثیون از زالاتاس برای هموار کردن راه به نزاث استفاده کرد و در رویارویی نهایی با نزاث به قهرمانان کمک کرد که سلامت عقل خود را حفظ کنند. تلاشهای نزاث برای به کنترل در آوردن قهرمانان نتیجهای نداشت و قهرمانان از “قلب ازراث” که آزادی نزاث را به او هدیه داده بود، استفاده کردند و نیروی کورهی تکوین را به سوی نزاث گسیل کرده و او را از بین بردند.
نبردی سخت و طاقت فرسا برای ازراث سرانجام به پایان رسیده بود. نزاث شکست خورده بود و در میان هورد و الاینس صلح نسبی دوباره برقرار بود رهبران هورد به این نتیجه رسیدند که در زمان صلح، هیچ جنگسالاری نباید وجود داشته باشد تا مثل سیلواناس این چنین خرابی به بار آورد و توافق کردند که هورد به وسیلهی شورایی متشکل از رهبرانش اداره شود در طرف مقابل امّا شاه جوان الاینس با چالش جدیدی دست و پنجه نرم میکرد.
تیرانده راضی به امضای معاهدهی صلح با هورد نبود مگر اینکه به تعبیری جوهر قلمش خون سیلواناس باشد و گریمن نیز با او موافق بود که صلح پایدار نیست و دیری نمیگذرد که هورد دوباره طبلهای جنگ را به صدا در آورد و شروع به ریختن خون بیگناهان کند. آندوین مثل همیشه طرفدار صلح بود و باور داشت که هورد تغییر کرده است و از سرگیری روابط صلحآمیز را بهترین راهبرد برای ازراث و مردمش میدید.
امّا طوفانی که سیلواناس ویندرانر به زودی با خود به همراه میآورد شاید ذهنها را از سیاست جنگ و صلح فراتر برده و درگیر مرگ و زندگی میکرد. سرنوشت مثل همیشه باز جنگی تازه را بر ازراث تحمیل میکرد و مردمش را تغییر داده و به کام مرگ میکشید تا در نهایت قضاوت شده و با نتیجهی اعمال خود روبرو گردند … مگر اینکه این چرخهی مرگ و زندگی از اساس شکسته شود.
خب دست نویسنده درد نکنه،تایپ کردن این همه مطلب واقعا کار سختیه.
از گردآورندگان این مطالب و تحلیلگرانش هم کمال تشکر را داریم
باتشکر
از طرف سازمان دمتون گرم
خدا قوت هنو نخوندم اول تشکر کنم بعد بخونم?
??
سلام
ممنون از تیم فوق العاده کالیمدور
تنها سایتی هست که تقریبا روزانه بهش سر میزنم
نه تنها من ، بلکه همه بسیار مشتاق هستیم تا کتاب Rise ofShadow رو ببینیم
ممنون ازتون
ممنون دوست عزيز. اين کتاب رو داريم ترجمه میکنیم و به صورت یکجا میذاریمش تا پایان سال ۹۹. ارائهی فصل فصل نخواهیم داشت به خاطر ماجرایی که سر کتاب پیش از طوفان اتفاق افتاد و شرمندهی مخاطبها شدیم.
دشمنت اینجا کسی از تیم باحال شما طلبکار نیست خداییش دمتون گرم بی مزد و چشم داشت دل مارو شاد میکنید این نهایت حرفه ای بودن و باشخصیت بودن شماس که میگین شرمنده مخاطبین ولی واقعا اینجوری نیست..دمتووووووون گرررررم