کالیمدور

خشم الون

آتشی که تلدراسیل را در کام خود فرو‌ بُرده بود، رفته‌رفته به خاموشی گرایید و در مکانی که کمی پیش‌تر درخت زندگی قرار داشت، اکنون این سمبل مرگ و ناامیدی بود که برافراشته شده بود و جهانیان را به یاد رنج و عذابی می‌انداخت که مردان، زنان و حتی کودکان بی‌گناه را در خود فرو برده و سرانجام به کام مرگ کشانیده بود.

امّا این تنها آتشی نبود که هورد برافروخته بود. آتش دیگری در قلب ملت الاینس و به‌خصوص قربانیان اصلی جنگ، نایت‌الف‌ها، شعله می‌کشید. آتشی که هر لحظه داغ‌تر و داغ‌تر می‌شد و فرو نمی‌نشست مگر با انتقامی سخت از تمامی کسانی که آن را برافروخته بودند.

تیرانده، اکنون پس از بهبودی و تجدید قوای همسر و مردمش، آماده بود تا به میدان بازگردد؛ به‌عنوان یک رهبر نتوانسته بود از مردمش حمایت کند. حالا امّا می‌توانست انتقامشان را بستاند. امّا جبهه‌ي جنگی که مقابلشان گسترده شده بود به تنها تلدراسیل ختم نمی‌شد، هورد و الاینس در استروم‌گارد، کول‌تیراس و زاندالار در تلاش بودند تا موقعیت خود را بهبود ببخشند و حمله برای بازپسگیری سرزمین نایت‌الف‌ها، الاینس را از نظر استراتژیک در تنگنا قرار می‌داد. از این رو آندوین رین، ناچار بود که از تیرانده و مردمش بخواهد تا قدری بیشتر صبر کنند و با تصمیمات احساسی، خود را در تله‌ی سیلواناس نیندازند.

امّا تیرانده چگونه می‌توانست کنار بنشیند و ببیند که وجود منحوس متجاوزانی که با بی‌رحمی تمام، مردم مظلومش را قتل‌عام کرده، خانه‌ها و معابدشان را به آتش کشیده بودند؛ با هر نفسی که در وطنش می‌کشیدند به او و مقدساتش هتاکی کنند؟ او به‌اندازه‌ی کافی صبر کرده بود و اگر الاینس نمی‌خواست به او در گرفتن انتقامش یاری رساند، هیچ ایرادی نداشت، او به تنهایی انتقامش را می‌گرفت. و برای بیرون راندن هورد از سرزمینش، به چیزی جز لطف الون و یاری بزرگترین دروید ازراث نیاز نداشت.

البته کاهنه‌ی اعظم تنها نبود. اندکی پس از آنکه تیرانده، استورم‌ویند را به مقصد دارک‌شورز ترک کرد، دخترخوانده‌‌اش، شاندریس فدرمون، و مایو شادوسانگ به همراه هیرو به دستور آندوین به دنبال او رهسپار شدند تا به او در هدفش یاری رسانند. گن گریمن نیز که خود را مدیون نایت‌الف‌ها می‌دانست، اکنون که سرزمین آن‌ها نیز به سرنوشت گیلناس دچار شده بود، کمک به آنان را وظیفه خود قلمداد می‌کرد و با افراد تحت امرش به نیروهای پشتیبانی ملحق شد.

در سوی دیگر، سیلواناس نیز که کاری ناتمام در دارک‌شورز داشت دو تن از والکری‌های ارزشمندش را به همراه ناتانوس و هیرو به آنجا فرستاد. او می‌خواست تا شخص به‌خصوصی را به زندگی بازگردانند. و آن شخص کسی نبود جز کاپیتان دلراین، فرمانده‌ی مدافعین نایت‌الف‌ها، که در لحظه‌ی مرگش به‌عنوان نماینده‌ی مغلوبِ زندگی نیز دست از مبارزه‌ی خود برنداشته و به خود جرئت داده بود که به سیلواناس وعده‌ی پیروزی امید و زندگی را بر مرگ و یأسی که او برایش می‌جنگید، دهد. در پاسخ امّا این نماینده‌ی مرگ بود که همانند جسم دلراین، قلب و روح کاپیتان را با به آتش کشیدن درخت زندگی درهم‌شکست؛ دلراین همچنان که اشک می‌ریخت و به شعله‌هایی که با بی‌رحمی تلدراسیل را ذره‌ذره از بین می‌برد نگاه می‌کرد، زیر لب الهه‌ی خود الون را نفرین گفت. این که چگونه توانسته است کنار بنشیند تا فرزندانش به چنین بلایی گرفتار شوند. دلراین هرچند دیر، امّا سرانجام پیش از مرگش فهمیده بود که برای هیچ می‌جنگیده و حق با سیلواناس بوده است؛ چرا که مرگ مهار نشدنی بود و دیر یا زود این زندگی بود که در برابر چنگال قدرتمندش رنگ می‌باخت.

مایو و شاندریس در هنگامه‌ی ورودشان به دارک‌شورز، کشتی تیرانده را غرق در آتش دیدند. به‌نظر می‌رسید که او عمداً کشتی را به آتش کشیده تا کسی قادر نباشد از نقشه‌اش آگاه شود. امّا با دنبال کردن رد خونِ سربازان هورد، از خط ساحلی تا درون جنگل، مقصد تیرانده سرانجام برای مایو مشخص شد. او به‌سوی معبدی که افسانه‌ای کهن را در خود جای داده بود می‌رفت.

در سال‌های بسیار دور، در بَدو تاریخ تمدن نایت‌الف‌ها، آنان قصد داشتند امپراطوری خود را در کالیمدور پایه‌گذاری کنند. امّا زمینه سازی این امر محقق نبود مگر با کمک قدرتی برتر. پس الف‌ها از الون، الهه‌ی خود تقاضای موهبتی کردند تا با آن دشمنان خود را عقب برانند و کالیمدور را برای نژاد خود امن سازند. و این درخواست تنها با مهر و عطوفت منحصربه‌فرد الون محقق نمی‌شد، پس الون بزرگ‌ترین جنگجویشان را به خشم خود متبرک ساخت و بدین گونه خواسته‌ی فرزندانش را اجابت گفت.

جنگجویی که این موهبت را دریافت کرد، همچو الهه‌ی خود، نایت‌واریور نام گرفت و با موفقیت مأموریتش را به انجام رساند. از آن زمان بسیاری از الف‌ها در سال‌های متمادی سعی کردند تا به این قدرت دست یابند و آواتار الون بر آزراث باشند. امّا هیچ یک ظرفیت لازم را در خود نداشتند و در نتیجه به مرگی دردناک جان می‌باختند. اکنون نایت‌الف‌ها در این زمانه‌ی نابهنجار باری دیگر محتاج این موهبت بودند تا بتوانند سرزمین مقدسشان را از لوث وجود دشمنانشان پاک کنند و انتقام از دست رفتگانشان را باز ستانند.

کسی که این ‌بار بختش را می‌آزمود، تیرانده بود. مراسم را با تقدیمِ سر یک اورک به‌عنوان قربانی به درگاه الون آغاز کرد. در طول مراسم، نیروهای الاینس به رهبری مایو و شاندریس در مقابل حملات متمادی هورد از تیرانده محافظت کردند. تا هنگامی که مراسم به پایان رسید و تیرانده، آواتار الون بر آزراث شد. اینک او بود که به حملات هورد پاسخ می‌داد؛ و با ملحق شدن ملفاریون به دیگر نیرو‌ها و به پشتوانه‌ی موهبت بزرگی که از طرف الون به تیرانده عطا شده بود، نایت‌الف‌ها بی هیچ مشکلی نیروهای هورد را عقب راندند.

هنگامی که تیرانده از حضور دست راست بانوی تاریکی، ناتانوس و دو والکری همراهش در دارک‌شورز مطلع شد، فرصت را غنیمت شمرد و به‌سویشان تاخت تا شاید با کشتن آن‌ها ضربه‌ای مهلک به هورد و سیلواناس وارد سازد. امّا نیروهای هورد مردانه جنگیدند و یکی از والکری‌ها با فدا کردن جان خود، وقت کافی برای انجام مأموریت نیروهای هورد را به‌دست‌آورد. آن‌ها ژنرال دلراین و یکی از واچرهای مایو به نام سیرا، که کمی پیش‌تر توسط ناتانوس و هیروی هورد کشته شده بود را احیا کردند. امّا سرانجام، هورد خود را درمقابلِ قدرت کاهنه‌ی اعظمِ الون و بزرگترین دروید ازراث، ناتوان دید و سوار بر مرکبش به همراه نیروهای تازه‌ی خود، دلراین و سیرا، از ساحل گریخت تا با تجدید قوا در مقابل نایت‌الف‌هایی که برای بازپسگیری سرزمینشان آمده بودند، صف آرایی کند.

پیروزی به دست آمده بود. امّا برای بازپسگیری سرزمین‌های باستانی نایت‌الف‌ها، تیرانده و ملفاریون همچنان راه زیادی در پیش داشتند و در این مدت رهبری مردمشان نمی‌بایست به‌حال خود رها می‌شد. پس تیرانده، مایو را که علی‌رغم اختلافاتشان همیشه ثابت کرده بود که حاضر است برای صلاح مردمش هر ایثار و ازخودگذشتگی را انجام دهد به‌عنوان جانشین خود و کاهنه‌ی اعظم منصوب کرد و در دارک‌شورز باقی ماند تا در کنار همسر خود کاری را که شروع کرده بود به پایان برساند.

هورد بارها و بارها جنایاتی نابخشودنی در حق تیرانده و مردمش مرتکب شده بود امّا هیچ وقت به‌اندازه‌ي کافی تاوان نداده بود. حتی زمانی که گراش هل‌اسکریم بعد از آسیب‌های جبران ناپذیری که به نایت‌الف‌ها وارد ساخته بود در اورگریمار سقوط کرد، تیرانده با بخشش و بزرگواری با هوردِ ولجین رفتار کرد و به آن‌ها اجازه داد تا از درختان و منابع طبیعی اشنویل استفاده کند. امّا هربار به‌نوعی هورد نمک می‌خورد و نمکدان می‌شکست. ولی دیگر کافی بود، این بار هیچ رحم و شفقتی نثارشان نمی‌شد، هورد باید بهای سنگینی می‌پرداخت و مظهر خشم‌و‌غضبِ الهه‌ی ماه، که شاهد تمامی ظلم‌های روا داشته شده به فرزندانش بود، در خط مقدم می‌ایستاد تا عذابی که هورد لایقش بود را به آن‌ها بچشاند.

 

8 نظر

  • درود و سپاس از زحماتتان.
    کپشن جالبی از اب در امد هیچ وقت فکر نمیکردم سیلوانس همیچن کاری بکنه دیوانه بود اما نه انقدر حالا شده اما در اخر جدا از مرگ سیلوانس احتمالا زیاد الف ها از اتحاد خارج میشن و خودشون میشن و خودشون چون همیشه ضربه خور بودن چه در وارکرفت و چه در ورد به هر ترتیب فقط میخوام بدونم اندوین چه میکنه با گن.

  • فک کنم اگه بجای تیرانده مایو شادوسانگ نایت واریور میشد خیلی بهتر بود.چون واقعا ی شکارچی قدرتمند بود کسی ک عمرشو وقف دستگیری ایلیدین کرده بود و هم اینکه شخصیت تیرانده ب مبارز نمیخوره همون کاهنه اعظم براش بهتر بود.

  • اینم نکته ایه کاش اشاره میکردین که ترانده وقتی یک والکیر رو کشت فقط ۲ تا دیگه زنده اند یعنی اگه سلوانس بمیره دیگه برگشتی درکار نخواهد بود مگرنه فرسیکن منقرض میشنو با توجه به اینکه سیلوانس احتمال زیاد این اکپنشن در یک حرکت قهرمانی خودشو فدا کنه این آخرین اکسپنشن سیلوانس هست

  • این عکس منو یاد باس eco of tyrandeداخل رید end time میندازه.
    ولی واقعا وارکرفت مرد.بلیزارد اومد pvp رو درست کنه،درست که نکرد هیچ،هم گند زدن به خط داستانی بازی هم گند زد به pve،هم گند زد به بازی،هم گند زد به امار پلیرا.
    به کجا چنین شتابان بلیزارد؟

  • احتمالا الاینس هم مثل هورد دو دسته شه و تو این جنگی که باید متحد شن از طرف هورد فرسیکن ها و افراد وفادار به سیلوانس و از طرف الاینس نایت الف ها به جنگ ادامه بدن درحالی که ازراث در حال مرگه و نزاث آزاد شده شاید در آینده ۴ تا گروه داشته باشیم که احتمالش خیلی کمه

    • بنظر من اصلا اشتبا بودک در داستان از اول الفهای شب رو متحد الاینس کردن!!
      اخه الفهای شب جزء ساکنان قدیمی ازراث با هیروهای فراوان و متحدین باستانی ب تنهایی با هورد یا اتحاد میتونست شاخ بشه.مثل وارکرافت ۳ ک یکی از طرفها مستقلا نایت الفها هستن،باید در داستان هم مسقل میبودن.وبجا پانداها متحد الاینس میشدن

مارا دنبال کنید

error: Content is protected !!