سلام به همگی. با یه مقالهی چالشبرانگیز پیش شما برگشتیم. اخیرآ با شروع اکسپنشن shadowlands کتابچهای از یک جاسوس وفادار به جیلر یا شاید هم دناثریوس، با اسم «نفوذ به دشمن» در بازی کشف شده که اطلاعات جالبی رو گزارش کرده بود. در این مقاله متن کتابچه به همراه تحلیل خودمون رو براتون میذاریم. حتمآ در بخش کامنتها به بحث و گفتگو پیرامون این موضوع جذاب بپیوندید. قبل از شروع خواندن این مقاله، حتما مقالهی قبلی ما در معرفی سرزمینهای سایه و قلمروهاش رو بخونید: Shadowlands
پیش درآمد «نفوذ به دشمن» را میتوان با باز کردن نوشتهی گمشدهی روندرث در طبقهی بالای سینفال خواند. برای دیدنش، بازیکنان باید کمپین Level Up را تمام کرده و covenant خود را انتخاب کرده باشند.
متن نوشته:
«سخنی به ارباب شگفتانگیز و والامقام.
مفتخرم که بعد از مدتها تحقیق و تفحص رقیبان، مشاهداتم را تکمیل کنم.
پیشاپیش، گزارش تهیه شده را تقدیمتان میکنم به این امید که مثمر ثمر باشد.
پیشبینی میکردیم که جاسوسی از هدفهای موردنظرمان کمی چالشبرانگیزتر از بقیه باشند. اما هرکدام از آنها به نحو متفاوتی به بازی گرفته میشدند و مامورانمان از قبل، خود را در بطن تار و پودشان حل کردند. و بالاخره هرچه باشد این وظیفهی والایی بود که شما به این حقیر سپرده بودید. همانطور که همیشه میفرمودید: «وقتی عطش فردی مشخص شد، سوءاستفاده از آن آسان میشود.»
مقدمه کافیست. به حقیر اجازه دهید تا اکتشافاتم را در اختیارتان بگذارم.
در ابعاد مختلف ، تایتانها را آسانتر از بقیه میتوان بازیچه ساخت. تنها هدفشان اعمال نظم و چارچوب به هر پدیدهای است که مییابند. قدرتی نشانشان ده که در مقابل تلاششان برای ایجاد نظم بایستد، و آنها همهی تلاششان را برای از بین بردنش انجام میدهند. پانتئونشان هرچند هم که در هدف متحد باشند، مستعد فروپاشیست.
اربابان وُید با آغوش باز پذیرای ما هستند. آنها چنان با هزاران حقایقشان درگیرند که دروغی که در بطنشان رخنه افکندیم نادیده میگیرند. معتقدم که میتوانیم از گسترهی وسیعشان سوءاستفاده کنیم و رو در روی باقی دشمنانمان قرارشان دهیم. با این حال باید محتاط باشیم. از آنجا که آنان قدرت پیشبینی چندین نتایج مختلف از یک پدیده را دارند، ممکن است متوجه نیرنگمان شوند.
ناروها نیز مشابه تایتانها و نگهبانانشان، متمرکز بر یک هدفاند. تمرکزشان روی مسیری تک بعدی، نقطه ضعفشان است. اثبات حقانیتشان به بقیه بیش از هر چیزی برایشان راضیکننده است. پس اگر باور کنند ماموری به جبههی نور عزیزشان پیوسته، به او اعتماد میکنند.
پیروان حیات سختترین حریفانمان هستند. شاید به این دلیل که طبیعتشان شدیدآ متضاد ماست. با این حال، از ارتباط بین رویای زمردین و آردنویلد به اطلاعات کثیری دست یافتیم و به حتم ذکر میکنم که آسیبپذیری از پیش شناسایی شده است. مامورمان از قبل اعتماد هدفش را به دست آورده است (جنسیت مامور مؤنث است)
همانطور که از قبل ذکر شد، نفوذمان در جبههی بینظمی بیهیچ مشکلی در حال بیشتر شدن است. بلعیدن نیروی فل هرچقدر ناخوشایند، ضروریست. بذر نیرنگی که با نقشهی شما کاشته شده، در عصرهای بعد یقینآ میوه خواهد داد.
در این زمان هم بیش از پیش فرمان شما را عملی خواهیم ساخت. ما به عمق تمامی کسانی که مستعد فریب خوردن باشند نفوذ خواهیم کرد. این حقیر، مثل همیشه در خدمتتان خواهم بود.»
============================================================
تحلیل این نوشته:
آیا نوسیندهی این متن یک دردلرد است؟
با اینکه از نوسیندهی این متن اطلاعاتی در دست نیست اما «اثبات حقانیتشان به بقیه بیش از هر چیزی برایشان راضی کننده است. پس اگر باور کنند ماموری به جبههی نور عزیزشان پیوسته ، به او اعتماد میکنند.» میتواند اشارهای به لوثراکسیون باشد. دردلرد مقدسی که در اکسپنشن لژیون در خدمت ارتش نور بود.
در بخشی دیگر ، نویسنده اظهار داشت که «بلعیدن نیروی فل هرچقدر ناخوشایند، ضروریست.» با در نظر گرفتن دزدیدن اطلاعات لژیون سوزان توسط دراکا، میتوان ردپای این گروه را در شدولند پیدا کرد. ( کلیپ «زندگیهای پس از مرگ: مالدراکسوس». با فیلتر شکن لینک رو باز کنید.)
همچنين در چهارگانهی «کمیک اشبرینگر» که براتون قبلآ ترجمه کردیم هم دردلردها به این نقش جاسوسی و نفوذی خودشون معترف شده بودن:
منطقیترین راهی که میتوان دستیابی لژیون سوزان به فراستمورن و کلاهخود تسخیرگر ( helm of domination) – کلاهخود لیچکینگ – را توجیه کرد، همکاری دردلردهای ساختهی دست لرد دناثریوس با جیلر است. (کلیپ «ساخته شدن فراستمورن و کلاهخود لیچکینگ با دخالت جیلر». با فیلترشکن لینک رو باز کنید.)
در جلد سوم کرونیکل اشاره شده که نرزول از ترس دردلردها از کیلجیدن استفاده کرد تا کالبدی فیزیکی برای خود پیدا کند و خود را از زندان و زندانبانهایش رها کند، اما در وارکرافت سه تایکاندریوس به این موضوع اشاره کرد که از نقشههای نرزول آگاه هست اما باور نداشت که نرزول شجاعت این خیانت را داشته باشد. اما خیانت نرزول با مرگ مالگانس به دست آرتاس آغاز شد.
نرزول با ایجاد موانع در مقابل راه لژیون منجر به کشته شدن تایکاندریوس و در نهایت شکست لژیون شد. بنابراین با آشکار شدن خیانت نرزول و آرتاس، دردلردها پروژهی لیچکینگ را شکست خورده دیدند و بهدنبال مهرهی جدیدی در اسکورج گشتند. آنها کلتوزاد را بسیار وفادار به لیچکینگ دیدند اما سیلواناس را مهرهای بسیار مناسب.
در ابتدا وریماتراس در نبردی نمادین بهراحتی تسلیم سیلواناس شد و حاضر شد به برادران خود خیانت کند. وریماتراس مرگ بالنازار را جعل کرد و اعتماد سیلواناس را بدست آورد و این آغاز راه سیلواناس برای نابود کردن کلاهخود لیچکینگ و شکستن مرز ازراث و سرزمینهای سایه بود.
در ادامه، اینکه بلعیدن فل به عنوان عملی ناخوشایند بیان شده، این مطلب را عنوان میکند که ذات دردلردها با ماهیت لژیون سوزان همخوانی ندارد. از سمتی دیگر، توضیحات آیتمی به عنوان «عصای ناثرزیم» عنوان میکند که «ناثرزیم یا همان دردلردها ، به عنوان ماموران امنیتی و اطلاعاتی و بازجویان لژیون سوزان عمل میکنند. با اینکه رزمندههای قدرتمندی هستند اما ترجیحشان در ایجاد دشمنی و نفوذ به جبهههای دشمنان است.»
اکنون؛ این نوشته به ترتیب زیر تفسیر میشود:
در بخش اول که به تایتانها اشاره شد، معقولترین برداشت ممکن از سخنان نویسنده ، فاسد شدن سارگراس و خیانتش به پانتئون است: «قدرتی نشانشان ده که در مقابل تلاششان برای ایجاد نظم بایستد و آنها همهی تلاششان را برای از بین بردنش انجام میدهند.»
در کرونیکل میخوانیم که سارگراس واقعیت فاسد شدن روح تایتانها در سیارات توسط وُید لردها را با بازجویی از دردلرد ها به دست آورد. همین واقعیت بود که سارگراس را در مسیر نابودی حیات و خیانت به باقی تایتانها قرار داد.
در بخش دوم به نجوای ایلگناث اشاره شد که در اکسپنشنهای «لژیون» و «نبرد برای ازراث»، به طرز عجیبی به واقعیت پیوست. همین امر نویسنده را به ذکر این مطلب واداشت: «با این حال باید محتاط باشیم. از آنجا که آنان قدرت پیشبینی چندین نتایج مختلف از یک پدیده را دارند ، ممکن است متوجه نیرنگمان شوند.»
ایلگناث پیشگویی دیگری هم کرده بود: «شش صندلی دور میز والا. شش دهان گرسنه. یکی از آنان، باقی را خواهد بلعید.»
این پیشگویی به همراه سینماتیک سیلواناس-اندویین و سیلواناس-زو-وال (جیلر) میتواند اشارهای به نقشهی زو-وال برای از بین بردن تعادل میان نیروهای کهکشان داشته باشد. همانطور که شش دهان میتواند تعبیری از شش نیروی کهکشان باشد. (لینکها رو با فیلترشکن باز کنید.)
از طرفی نیز بخشی از نوشته، اشاره به ایجاد دشمنی بیشتر بین وید لردها و تایتانها دارد: «معتقدم که میتوانیم از گستره ی وسیعشان سوءاستفاده کنیم و رو در روی باقی دشمنانمان قرارشان دهیم.»
علاوه بر این، در نوشته ذکر شده که به وُید لردها دروغ گفته شده. آیا از این امر میتوان نتیجه گرفت که وید لردها لزومآ شخصیتهای شرور داستان نیستند و صرفآ فریب خوردهاند؟
در بخش سوم مطالب جالبی در مورد ناروها بیان شد. همانطور که از قبل میدانیم آنها قدرتهایی مقابل سایه، خدایان باستانی و وید لردها هستند اما اطلاعات زیادی راجع به قدرتهای نور، فراتر از ناروها در دست نیست. تا کنون به اینکه الون میتواند در نمودار قدرتهای کهکشانی، بالاتر از ناروها باشد، اشاراتی شده است.
طبق سخنان کدگار در کوِئستی به نام Goddess Watch Over You ، در برخی از دستنوشتههای باستانی ذکر شده که ناروهای نخستین، توسط الون در زمان جدال و تشکیل نور و سایه، خلق شده است. اگر الون ناروی زیرا(Xe’ra, the Naaru) را خلق کرده، آنوقت استفاده از اشک الون برای گشودن اسرار قلب نور منطقی به نظر میرسد. (Xe’ra همان نارویی است که قصد داشت به اجبار روشنایی را به ایلیدن تحمیل کند و ایلیدن او را نابود کرد.)
در بخش بعدی نویسنده به تقابل رویای زمردین و سرزمینهای سایه (Shadowlands) اشاره می کند که این بحث نیز در چارت نیروهای کازمیک به نمایش گذاشته شده بود. در هر حال هویت جاسوس مؤنث هنوز مشخص نیست.
[…] رو به این ترتیب در سایت بخونید: « ShadowLands »، «کتابچهی نفوذ به دشمن»، «طلوع مرگ»، «خیزش سلطه» و در نهایت این مقاله: […]
اینطور که بنظر میاد،هر انرژی در جهان وارکرافت یه سرزمین جدا و مخصوص به خودش رو داره.و این انرژیها باهم چیزی رو میسازن بنام حقیقت.اون دهان گرسنه میتونه وویدهم باشه،باتوجه به ماهیت ووید که در حقیقت انرژیهای دیگرو مخصوصا نور رو میبلعه.وویدلردهاهم،که اینطور بنظر میرسه که قابلیت دیدن تمامی تایملاینهارو دارن.بااین فرض اگه بهشون تایملاینی که توش ووید آسیب میببنه رو نشون بدن،ایناهم باتمام توان بهش حمله میکنن.اون بخش از متن که گفتید شاید وویدلردها مقصر نباشن،یاذاتن بد نباشن،ما میدونیم حمله وویدلردها،با فرستادن الدگادها به تاریکیعظیمفراسو آغاز شده.اگه این قضیه رو در نظر بگیریم،نتیجه میشود اینکه شدولند سالها قبل از تاریکیعظیمفراسو وجود داشته.وهمینطور دیگر سرزمینها.
سلاممطالبتون خیلی عالی بود.فقط یه چیزی ذهن منو مشغول کرده منظورم همیت درد لورد مونثی که گفته شده.اینم بگم که توی رید anturos.the burning throne چند مورد باس و الیت های درد لورد مونث وجود داره.خب اون دردلورد مونث ممکنه چجوری رفته باشه به قلمرو رویای زمردین.و اینکه چجوری اعتماد الون رو به دست اورده.و اینکه چجوری با نیروی طبیعت ارتباط برقرارکرده؟؟براساس اطلاعتی که از امرالد دریم دارم اینکه فقط کسایی که ارتباطشون با طبیعت قویه و اینکه دروید قدرتمندی هستند میتونن برن به امرالد دریم.مثل مالفیورین یا تیرانده.و یا سناریوس.و اینکه جاسوس پانتئون پس چی؟؟؟ایلیدان هم تو پانتئونه.چرا ایلیدان اسرار داشت تو پانتئون بمونه؟عجیب نیست رفتار ایلیدن??
جاسوس مؤنث دردلردها لزوما خودش یک دردلرد نیست. هیچ جا اشارهای نشده که این جاسوس باید لزوما دردلرد باشه. فقط اینجا به وجود یک جاسوس اشاره کرده. و جنسیتش رو فهمیدیم.
احيانا منظورش از مامور مونث سیلواناس نیست؟؟ ما تا اینجا خیلی کار ها ازش دیدیم که انجام دادنش از جنگ سالار هورد بسیار بعید و حتی در مواردی به ضرر هورد بوده. و واقعا در اینکه سیلواناس چه در سر دارد خود معمای بزرگی است. اگر مامور مونث همون سیلواناس باشد خیلی از ابهامات داستان بر طرف میشود. البته هنوز خیلی معماها پابرجاست.
راستی بعد از چند ماه برگشتن صرف یک مقاله طرفداران کالیمدور رو سر حال نمیاره!! دو سه تا ترجمه و چند تا مقاله بزارید که دوباره روح وارکرافت در ما زنده بشه.
۴ فصل پیش از طوفان مونده
کرونیکل ۳
شادولند کتاب داره
و خیلی چیز های دیگه که قول دادید.
درضمن گفتید آخر آذر میترکونید که خب امروز چهار روز از دی گذشته
به هر حال دستتون درد نکنه. خسته نباشید
در زمستان به امید خدا هر هفته ارائهی ترجمه یا مقاله داریم. صبور باش دوست عزیز. تیم کالیمدور هم کار و زندگی داره.