درود بر همراهان گرامی.
با یه داستان کوتاه دیگه از وارکرفت وارد هفته ی آخر فروردین میشیم. داستان کوتاه شن های روان، کاری از تیم ترجمه کالیمدور، شرحیه از نبرد الف های شب و اژدهایان با خادمان حشره سان کثون (خدای باستانی: c’thun) در دژ آنکیراج.
در مورد خدایان باستانی هم تا جایی که اطلاع دارم همه شون کشته شدن به جز نزاث ( N’zoth ) . سی ثان هم گرچه توی این نبرد مستقیمآ اسمی ازش برده نشده، ولی در بازی به دست پلیرها کشته میشه.
خب، امیدوارم از خوندن این داستان لذت ببرید: Download


سلام.وبسایت جامعی دارید.خیلی خیلی ممنون
بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون
متشکرم