کالیمدور

سرنوشت درانور

با عرض سلام و خسته نباشید به همه‌ی شما همراهان عزیز کالیمدور، خدمتتون عرض کنم همانطور که مستحضر هستید در اکسپنشن “نبردی برای آزراث” (Battle For Azeroth) ما شاهد چهار متحد جدید برای الاینس که شامل: درنای‌های لایت‌فورج ، وید الف‌ها ، دورف‌های دارک‌آیرون و انسان‌های کول‌تیراس هستیم و در طرف مقابل برای هورد هم چهار متحد جدید که عبارتند از: تائورن‌های های‌ماونتن، نایت‌بورن‌ها، اورک‌های مگهار و ترول‌های زاندالاری رو خواهیم داشت که در این بین لایت‌فورج ها و وید الف‌ها از سمت الاینس و تائورن‌های های‌ماونتن و نایت‌بورن‌ها از سمت هورد پیش از آغاز جنگ به این دو جناح ملحق شده و باقی نژاد ها بعد از شروع آن. در این مقاله‌ی ما شرح پیوستن نژاد اورک‌های مگهار رو تقدیمتون می‌کنیم و در آینده به مابقی نژادها خواهیم پرداخت.

در سناریوی پیوستن مگهارها مشاهده می‌کنیم که این موضوع در واقع در ابتدا ایده‌ی ایتریگ هست که درعوض خدماتی که هورد و آزراث به درانور (دقت کنید که این درانور تایم لاین اصلی نیست و درانوری هست که گراش بهش رفت و آیرون هورد رو در اکسپنشن جنگسالاران درانور به وجود آورد) در زمان حمله ی لژیون به این دنیا ارائه کرد ازشون کمک بخوان؛ امّا از اونجایی که مسیر رفت و آمد به اون دنیا مسدود شده بود؛ ایتریگ به سیلواناس پیشنهاد میده از قطعه‌ای باقی‌مونده از ارتیفکتی که گراش باهاش برای اول بار در بین تایم‌لاین‌های مختلف سفر کرد استفاده بکنن ؛ سیلواناس از این موضوع به گرمی استقبال میکنه و به ایتریگ پیشنهاد میده از کمک نایت‌بورن‌ها که در انجام تلپورت تخصص شایانی دارن استفاده کنن و به این طریق ایتریگ و هیرو (پلیر) ماموریت خودشون رو آغاز میکنند.

علی رغم دانش بالای نایت‌بورن‌ها در امر تلپورت، امّا این دانش صرفآ محدود به تلپورت در ابعاد مکان میشه و در تلپورت در زمان کاربردی نخواهد داشت. از این جهت نایت‌بورن مسئول به ایتریگ میگه که بخاطر مرگ رهبر سابقشون که تنها کسی بود که در این زمینه توانایی داشتٰ؛ قادر نیست برای این سفر تنظیمات مورد نیاز روی ارتیکفت رو انجام بده و برای این کار به ایتریگ پیشنهاد میده که از کمک اژدهایان برنزی استفاده کنن. البته بخاطر کهولت سن، ایتریگ از رفتن به تاناریس سر باز میزنه و هیرو(player) به تنهایی به ملاقات اژدهایان برنزی در تاناریس میره در آنجا اژدهایان برنزی به هیرو میگن که برای اعمال تنظیمات باید تاریخچه ی درونش رو دنبال کرد. از این رو هیرو به مکان‌ها و زمان‌های مختلفی سفر میکنه، از جمله دارک پورتال زمانی که گولدان بین دنیا ها سفر کرد و به اورگیمار زمانی که در محاصره ی نیروهای آزراث بود و گراش هل اسکریم شهر رو تحت کنترل داشت. بعد از اعمال شدن تنظیمات دلخواه بر روی آرتیفکت هیرو به نزد ایتریگ برگشته و این دو با کمک نایت‌بورن‌ها به تایم لاین درانور منتقل می شوند.

بعد از انتقال هیرو و ایتریگ به تایم لاین درانور این دو توسط اورک‌های مگهار دستگیر میشن و به اردوگاه مگهارها منتقل میشن. خب شاید این سوال واستون ایجاد بشه که چرا این اورک ها خودشون رو مگهار (به معنی فاسد نشده) صدا میزنن؟ در تایم لاین اصلی ما اورک‌های مگهار رو داریم که خون اهریمن رو نخوردن و برعکس بقیه‌ی هورد از فساد دور موندن، برای همینم خودشون رو مگهار نامیدند ولی خب توی این تایم لاین به جز معدود اورک هایی از جمله کیلروگ ددآی که فساد رو درعوض قدرت پذیرفتن، بدنه‌ی اصلی هورد و اورک‌ها به لطف گراش و گرام هل اسکریم که مانع این اتفاق شدن، سالم باقی موند. پس دیگه مگهار که یه لفظ متمایز کنندس اینجا بی معنی میشه. ولی خب باید بدونید که در این تایم لاین اورک ها بخاطر دور موندن از فساد فل نیست که خودشون رو مگهار میدونن بلکه بخاطر پاک بودنشون از فساد لایت(light) هستش!

ماجرا از این قراره که بعد از شکست آرکیماند اورک‌ها و درنای‌ها برای یه مدت زمانی متحدانه در کنار یکدیگر شروع به از بین بردن باقی‌مونده‌ی نیروهای لژیون از درانور کردن و زمانیکه درانور از وجود اهریمنان پاک شد، درنای‌ها شروع به تحمیل اعتقاداتشون به اورک‌ها کردن. در این بین بعضی از اورک‌ها من جمله پسر خود گرام هل اسکریم (لزوما گراش نیست چون تایم لاین موازیه) داوطلبانه لایت رو پذیرفتن و در جنگ مقابل هم نوعانشون به درنای‌ها ملحق شدن. چنین اورکهایی لایتبوند(lightbound) نام گرفتن و مابقی اورک‌ها که در مقابل تندرویی‌های درنای ها ایستادگی کردن، خودشون رو مگهار نامیدند. در طول جنگ دوروتن توسط لایتبوندها کشته شده و دخترش گیارا در کنار دراکا و گرام رهبری مگهارها در جنگ رو به عهده گرفتن و در حال حاضر در شرایط سختی در مقابل درنای‌ها قرار گرفتن.

بعد از رسیدن ایتریگ و هیرو به پایگاه مگهارها اونا با گیارا و گرام ملاقات میکنن و درخواست خودشون رو مطرح میکنند. گیارا در ابتدا با درخواست ایتریگ به شدت مخالفت میکنه و عنوان میکنه که اونا همین الانشم یک جنگ نابرابر در مقابل درنای ها دارن و نمیتونن به هورد کمکی کنن؛ امّا بعد از اینکه هیرو و ایتریگ به مگهارها کمک میکنن و گیارا شجاعت و جوانمردی رو توی اونها میبینه به گرام پیشنهاد میده که خود او و عده‌ای از داوطلب‌ها رو به ازراث اعزام کنه. گرام هم با گیارا موافقت میکنه؛ در این حین ارتش لایت به رهبری ایرل با تمام قوا حمله‌ای رو به پایگاه مگهارها تدارک میبینن، گرام که با دیدن ارتش عظیم لایت امید رو برای مگهارها از دست رفته میبینه تا جایی که امکان داره اورک‌ها رو گرد هم میاره و به گیارا دستور میده که براشون توی ازراث خونه جدیدی پیدا کنه و خودش با فدا کردن جونش موفق میشه برای بقیه مگهار ها وقت لازم رو فراهم کنه تا به سلامت به ازراث منتقل بشن. در ازراث گیارا به نمایندگی اورک های مگهار به همراه ایتریگ و هیرو به ملاقات سیلواناس میرن و پیوستن اورک های مگهار را به هورد با موافقت سیلواناس رسمی میکنن.

نکته‌ی اول: در چند جای داستان به این موضوع اشاره میشه که درانور داره آلوده به فساد میشه. مثل اتفاقی که توی تایم لاین اصلی جادوی فل وارلاک ها باعثش شده بود و اورک ها رو مجبور کرد که اون رو ترک کنن و در اینجا هر دو طرف به این موضوع اشاره میکنن. البته اورک ها تقصیر رو گردن درنای ها و لایت میندازن و ادعا میکنن که اونا هستن که مسبب این اتفاق هستن و در طرف مقابل هم درنای ها اورک ها رو مقصر این اتفاق میدونن و میگن که شما چون حقانیت لایت رو نادیده گرفتید این اتفاق افتاده؛ در واقع ما هیچ مدرک مستحکمی نداریم که ادعای یک طرف رو بپذیریم و ادعای طرف مقابل رو رد کنیم چون از یه طرف ما میدونیم که حیات از لایت نشئت گرفته و این اورک ها هستن که سابقه‌ی نابودگری دارن، حالا درسته در یک تایم لاین دیگه بوده این قضیه و اصلا موجه نیست که از روی اتفاقاتی که توی اون تایم لاین رخ داده در مورد ماجرا قضاوت کرد ولی خب سابقه اورک ها به نحوی بیان کننده پتانسیلشون در این امره و از طرف مقابل ما میبینیم که تندروی و گمراهی درنای ها هست که باعث جنگ شده و به نوعی داستان داره روی فساد اونها میچرخه نه فساد اورک‌ها.

نکته‌ی دوم: زمانی که هیرو به همراه اژدهایان برنزی در حال دنبال تاریخچه‌ی ارتیکفت برای سفرشون هستن، اژدهای برنزی راجع به سرنوشت گولدان و گراش در تایم لاین های گوناگون توضیحاتی میده و درباره‌ی گولدان میگه نباید در هیچ تایم لاینی اونو دست کم گرفت، زیرا همیشه مشکل ساز خواهد بود. و در مورد گراش ابراز تاسف میکنه که به همچین سرنوشتی دچار شده زیرا در تایم لاین های بیشماری او یک قهرمان بزرگ برای مردمش بوده و از اون به عنوان بزرگترین وارچیف هورد در طول تاریخ یاد می‌شده.

نکته‌ی سوم: زمانی که گیارا به نمایندگی از اورک های مگهار نزد سیلواناس حاضر میشه سیلواناس برای کسب احترام این نژاد حرکت بسیار جالبی میکنه و از ایتریگ میپرسه که مگهار ها هم به اندازه بقیه اورک‌ها برای شرافت و جوانمردی ارزش و اعتبار قائل هستن یا نه؟ انگار که برای این مسائل ارزش زیادی قائله و نگرانه اینه که جنس خراب وارد هورد شریفش بشه و خب به هدفشم میرسه و گیارا با غرور پاسخ میده که شرف همه ی چیز ماست و ما هم اینو در ایتریگ و هیرو دیدیدم و باور داریم که این خصلت در تمامی اعضای هورد وجود داره.

نکته‌ی چهارم: در دو تایم لاین متفاوت شاید تشابهات زیادی پیدا بشن ولی خب از طرف دیگه تفاوت‌ها توی وقایع هم زیاد خواهد بود. برای مثال یکی از بارزترین تفاوت‌هایی که الان بین تایم لاین اصلی و تایم لاین درانور دیدیم این بود که ترالی در کار نبود و حاصل عشق دوروتن و دراکا نه یه پسر بلکه یه دختر به اسم گیارا بود. از این جهت نمیشه به هیچ وجه از روی اتفاقات یک تایم لاین راجع به اتفاقات احتمالی یه تایم لاین دیگه حرف زد. الان در مقاله خوندیم که درنای‌ها به پشتوانه‌ی لایت جنگی رو علیه اورک‌ها شروع کردن و نمیشه به استناد این قضیه گفت که اگر توی تایم لاین اصلی که برعکس این اتفاق افتاد، اورک‌ها توسط کیل جیدن گمراه نمیشدن و به درنای ها حمله نمیکردن؛ در آینده بالاخره درنای‌ها به سراغ اورک‌ها میومدن. همچنین همانطور که گفتیم با فرض! اینکه لایت این بلا رو سر این درانور آورده، پس توی تایم لاین اصلی هم این احتمال وجود داره با وجود اینکه ممکنه واقعا این موضوع درست باشه و ما یه روزی متوجه این ویژگی لایت بشیم ولی خب در حال حاضر صرفا با استناد به این وقایعی که در درانور افتاده، قضاوت و نتیجه گیری کار منطقی نخواهد بود.

13 نظر

  • عذر میخوام که توی یک موضوع دو بار مطلب میزارم،ولی واقعا از این ها گذشته ای کاش آرتاس برگرده.یعنی این شخصیت رو من اساطیری دوست دارم،چون آنقدر که این شخصیت توی سرنوشت ازراث و برخی قهرمانانش تاثیر گذاشته فکر نکنم هیچ شخصیتی تاثیر گذاشته باشه.به امید روزی که بلیزارد آرتاس رو به روند داستان برگردونه.

    • سلام، در جواب اون کسی که میگه باید آرتاس به روند داستان برگرده، اگه شما کتاب آرتاس ظهور لیچ کینگ رو خونده باشی متوجه میشی که آرتاس تمام ارزش های اتحاد رو با تمام سرزمین لردران نابود کرد. بعد اونوقت برگرده ته دیگ اتحاد و هورد رو هم نابود کنه. مطمئناً کمپانی بلیزارد سعی می کنه بجای برگرداندن آرتاس(حتی وجدان خودش هم نابود کرد) در ادامه به پرداختن نابودی اونو شرح بده، کاشکی مترجم های داستان وارکرافت سعی می کردند کتاب death knight (شوالیه مرگ) رو ترجمه می کردن تا مخاطب همچین داستان جذابی روی سرنوشت آرتاس توجه کنه نه خودش. البته خطاب به همون فرد میگم بجای شخصیت آرتاس که میخواد برگرده بره کتاب ایلیدن رو بخونه، مطمئناً نظرش عوض میشه. اونجا سرگذشت ایلیدن بعد از زخمی شدن از آرتاس هست. داستان خیلی جذابی داره.

      • ببین،بدمن و ضد قهرمانی بنام ارتاس،دومی نداره.ایلیدن یه ضدقهرمان نما بود که به لطف سیاست های پیچیده بلیزارد شد قهرمان.چطور قهرمانی هستی که ناگارو به سمت مردم خودت میفرستی،باعث برهم خوردن توازن طبیعت میشی،میخوای با آسیب زدن به یه قاره اسکرج رو نابود کنی،بعد میزنی میری اوت لند،از کیل جیدن!ماموریت میگیری،دورو وریات هم میشن ادم بده،به شاترث حمله میکنی،بعد کل ازراث بخاطر مسخره بازیات میزنن شلغمت میکنن،اخرشم به شکلی عجیب به زندگی برمیگردی و میشی قهرمان!ارتاس ضد باحالی بود،با یه سینماتیک خفن،با دیالوگ(فراست مورن هانگرز)مو به تن سیخ میکرد.تمام ایلیدن یه دیالوگ بود(یو ار نات پریپد)داداش،خلاصه کنم برات،تمام ما،ارتاس رو بخاطر دو چیز دوست داریم،یک ضد قهرمان باحالی بود که جنگ باهاش واقعا لذت داشت،دوم قصه زندگیش ازون داستانای تکراری،که هرشب قبل خواب میخونیم نبود.داستانی که منطق اکثر مارو زیر سوال برد.داستانی که زیبایی عشق،ضرر خودخواهی،زیان تک رای بودن،شکوه یک تمدن،سقوط یک امپراطوری،علت شجاعت،مقام فداکاری و واقعیت وجود رو به ما نشون داد.ببین،کسی با خوب بودن مشکلی نداره،همه با بدی مشکل دارن،منم دارم.ولی چه کنم،ارتاس دوست داشتنی ترین ادم بده بازی بود…

  • سلام و وقت بخیر. اول از همه تشکر کنم از مجموعه شما که تا اینجا همه چیز رو بی عیب توضیح دادید حتی زمانی که درباره آردا پست می رفتید. خدمت شما بگم که من از زمان بازی وارکرفت با این دنیا آشنا شدم و خب زمانی که WOW اومد برای من یه معجزه بود، چون حالا می تونستم جاهایی که خونده بودم و تو وارکرفت از نمای بالا و با گرافیک پایین دیده بودم رو از نزدیک ببینم. تجربه بینظیری بود… اما خب رفته رفته از روند WOW دلزده شدم. بازی کم کم اصالت خودش رو از دست داد. بیلزارد انگار برای اینکه از دور عقب نمونه، شروع کرد به اضافه کردن چیزهای جدید. نژادهای جدید، سرزمین های جدید و حتی به هر نژاد کلاس های بقیه رو هم داد. یه زمانی شما اگر می خواستی کلاس خاصی رو بازی کنی، بازی سختگیر بود. اما الان… لول ها شروع کرد به بالا رفتن و عملا معنی سختی بازی از دست رفت. بازیکنای قدیمی یادشون هست که برای گرفتن مونت تو لول ۴۰ باید چقدر سختی میکشیدن. یا مثلا آیتم های خفن(چه ظاهر چه توانایی ها)، راحت بدست نمیومد و واقعا داشتنش لذت داشت اما الان همه چیز راحت بدست می یاد. در حقیقت بلیزارد بازی رو صرفا برای خوشایند پلیر تغییر داد. نژاد های زیاد که الان عملا فرقی با هم ندارن، آیتم های زیاد، حتی داستان رو هم خیلی الکی جلو میبرن. با اینکه خود من از ارک ها خوشم نمی یاد اما زمانی که گرام خودش رو برای از بین بردن منراث فدا کرد، بهش احترام گذاشتم یا جایی که سناریس مرد. اما بازی خیلی راحت یکی رو احیا کرد یکی دیگه رو هم با قاطی کردن تایم لاین، دوباره برگردوند. یا مثلا این آخری سقوط آندرسیتی خیلی مسخره بود. خیلی وقته این بازی مثل قبل اصالت نداره، دچار فساد لذت شده. حقیقتش رو بخواید برای من خاطرات خوب این بازی خیلی وقته ازشون میگذره… با تشکر

    • سلام دوست عزیز. ممنون بابت لطفی که به ما داری. راستشو بخوای هر داستانی حتا آردا و دنیای تالکین هم فراز و نشیب خودش رو داره. در دنیای تالکین دوران اول بسیار حماسی و جذاب تر از دوران دوم و سومه. ملکور جولان میده و تقابلش با والار و نولدور جذابه اما از دوران دوم به بعد که هم ملکور تبعید میشه هم نولدور تا حد زیادی به زوال میره، سطح حماسه‌ی داستان افت میکنه و یکی از نوکرهای ملکور جاشو میگیره و ادامه‌ی ماجرا… وارکرفت هم همینه. وقتی بدمن‌های خفنی مثه آرتاس و مرگبال و آرکیماند و کیل‌جیدن ناک اوت میشن طبیعیه جا برای یکی مثه آشارا یا حتا سیلواناس باز میشه. ما کاری به گیم پلی و شیوه‌ی بازی نداریم و فقط داستان برامون حائز اهمیته. و طبیعیه توی این داستان قهرمانای اصلی و سمبلیک جاشونو به نسل جدید و شاید هم زیرخاکی از کاراکترا بدن. زود قضاوت نکن. تالکین بیش از پنج دهه برای خلق آردا و سرزمین میانه وقت گذاشت درحالی که وارکرفت هنوز بیست و چند سال از عمرش میگذره و خیلی حرفای دیگه واسه گفتن داره.

      • من بیشتر روی گیم پلی توجه داشتم. از لحاظ داستان هم الان یکم پیچیدن تو بیراهه، داستان پرداخت بهتری نیاز داره. تداخل تایم لاین ها با اینکه از همون اولین کتاب وجود داشت اما الان مقداری زیاده روی شده توش. بلیزارد هم بهتره بجای استفاده از شخصیت های قدیمی حالا با هر بهانه ای(احیا یا تداخل زمانی)، شخصیت های جدید خودش رو پرورش بده. نه اینکه از فرمول قدیمی بازم استفاده کنه. به هر حال بنده از کار شما بشدت تشکر میکنم، واقعا بی نظیره.

  • جالب بود،واقعا متشکرم.
    یه سوالم دارم،معیار ایجاد راه زمانی در این داستان چی هست؟راستش برای من یه مقدار ابهام ایجاد کرده.یعنی الان ما بیشمار نوزدورمو داریم،یا بیشمار نلثاریون داریم؟
    بعد من هم یه نظریه در مورد فساد دارم،که شاید منظور مگهارها از فساد،شک به اعتقاداتشون باشه.اخه ارک ها خیلی به اعتقاداتشون حساس هستن.در آخرم اگه میشه در مورد سرنوشت اوتلند یه مقاله بزارید.اخه یه بخشی از درنای ها و اورک ها هنوز اونجا هستن.باتشکر

    • اره دقیقا بیشمار تایم لاین وجود داره توی کتاب ترال گرگ و میش سیمایان هم خونده باشی ترال به یه تایم لاین دیگه میره که توش آرتاس شاه لردران شده بود و با جینا ازدواج کرده بود و بچه دار شده بود
      حالا جدا از این بحث فساد (!) توسط لایت مثل فل تغییراتی در ظاهر هم در پی داره

مارا دنبال کنید

error: Content is protected !!